شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی
شب بود قبله جانمازی سوی اوداشت کعـبه برای دیـدن رویش وضو داشت
رشک ملک بود آن حصیر زیرپایش هر شب خدا مشـتـاق صوت ربنـایـش
قدقامتش با روزشب را کرد محشور سجاده با هر سجدهاش نـورعـلی نور
چـشـم سـیـاهـش روشـنـای راهایـمـان هرنـاوک مـژگـان اویک خـط قـرآن
تسبیح میچرخاند و میچـرخـید عـالم ارض وسـما را رزق میبخـشید توأم
ازخلوتش گرچه دوعالم فیض میبرد اوج مصیبت دردل این شب رقم خورد ناگـاه قـومیبیادب حـرمتشکـسـتند تسبیح فـیضخلق را ازهم گـسـسـتـند
ازهرطرف حمله برآن کاشانهکردند مانـنـد سـیـلی خـانـه را ویـرانه کردند خالـیست جـای فـاطـمـه انگـاراینـجا تـاکـه بـگــیــرد بـازدامــان عـلـی را
میریخت اشک شرم عـالم رویجاده دشـمـن ســواره بــودامــا اوپـــیـــاده از داغ این غم عالمی در پیچ وتاب است سر منزل این کوچهها بزم شراب است بزم شراب اما خبرازخـیزران نیست نامـوس او درمجلس نامحرمان نیست
ازسـامـرا بـرخـاسـت آه شـام آن شب یکسویصد نامحرمو یکسوی زینب یکسو سری برتشت زریکسورقیه یکسو سراسرخنده ویکسوی گریه یکسوی چوب خیزران میخورد بر لب یکسومزن ظالم به لبها داشت زینب ازبس اسیران را عذاب آن خیزران داد از تـشت آخـرسربه روی خاک افتاد